جدول جو
جدول جو

معنی سیاهی کردن - جستجوی لغت در جدول جو

سیاهی کردن
(خَ بَ نُ / نِ / نَ دَ)
نمودار شدن. (غیاث اللغات). کنایه از نمایان شدن. (آنندراج) :
ماه نو نتواند از روی خجالت شد سپید
چون سیاهی میکند از گوشه ای ابروی دوست.
طاهر غنی (از آنندراج).
، سیاهی زدن:
چون زلف راه عشق سیاهی کند ز دور
از بس نفس درین ره پرپیچ و تاب سوخت.
صائب (از آنندراج).
در آن وادی که من میباشم آبادی نمیباشد
سیاهی میکند از دور گاهی چشم آهویی.
رضی دانش (از آنندراج).
، کنایه از غضب کردن. (آنندراج) :
سیاهی میکند با من سر زلف نگونسارش
بلب می آورد جانم لب لعل شکربارش.
مجیرالدین بیلقانی (ازآنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سیاست کردن
تصویر سیاست کردن
عقوبت کردن، مجازات کردن، تنبیه کردن
فرهنگ فارسی عمید
(خَ بَ کَ دَ)
سفع. (ترجمان القرآن). تسوید. (دهار) (منتهی الارب). تاریک کردن:
گر ایزد بخواهد من از کین شاه
کنم بر تو خورشید روشن سیاه.
فردوسی.
- سیاه کردن عمر، گذراندن عمر به بطالت: گفت: اقالیم سبع را طواف کرده و عمر به سیاهی سیاه کرده. (تاریخ طبرستان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از آسیایی کردن
تصویر آسیایی کردن
خرد و آرد کردن بوسیله آسیا سخت نرم ساییدن، بدور آوردن مانند آسیا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تباهی کردن
تصویر تباهی کردن
فاسد کردن افساد، نابود کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سقایی کردن
تصویر سقایی کردن
سقایت کردن آب دادن، آب فروختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلاخی کردن
تصویر سلاخی کردن
کشتن تکه تکه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
برنگ سیاه در آوردن، یا سیاه کردن روی. (چهره) صورت خود را به رنگ سیاه درآوردن، توضیح این کار در ماتم و سوگواری معمول بود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیاست کردن
تصویر سیاست کردن
تنبیه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیاه کردن
تصویر سیاه کردن
لتشويهٍ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از سواری کردن
تصویر سواری کردن
Ride
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سیاه کردن
تصویر سیاه کردن
Blacken
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سیاه کردن
تصویر سیاه کردن
noircir
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از سیاه کردن
تصویر سیاه کردن
ทำให้ดำ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از سواری کردن
تصویر سواری کردن
ездить верхом
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سواری کردن
تصویر سواری کردن
reiten
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سیاه کردن
تصویر سیاه کردن
سیاہ کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از سیاه کردن
تصویر سیاه کردن
কালো করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از سیاه کردن
تصویر سیاه کردن
黒くする
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از سیاه کردن
تصویر سیاه کردن
kuviringisha
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از سیاه کردن
تصویر سیاه کردن
karartmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از سیاه کردن
تصویر سیاه کردن
לשחור
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از سیاه کردن
تصویر سیاه کردن
검게 하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از سیاه کردن
تصویر سیاه کردن
menghitamkan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از سیاه کردن
تصویر سیاه کردن
काला करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از سیاه کردن
تصویر سیاه کردن
zwart maken
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از سیاه کردن
تصویر سیاه کردن
ennegrecer
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از سیاه کردن
تصویر سیاه کردن
annerire
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از سیاه کردن
تصویر سیاه کردن
escurecer
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سیاه کردن
تصویر سیاه کردن
使变黑
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سیاه کردن
تصویر سیاه کردن
czernić
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سیاه کردن
تصویر سیاه کردن
затемнювати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سیاه کردن
تصویر سیاه کردن
schwärzen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سیاه کردن
تصویر سیاه کردن
чернить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سواری کردن
تصویر سواری کردن
їздити верхи
دیکشنری فارسی به اوکراینی